loading...
برق الکترونیک
mohammad بازدید : 14 شنبه 01 مهر 1391 نظرات (3)

به وب سایت بچه های الکترونیک ۹۰ دانشگاه حکیم سبزواری خوش آمدید

لطفا زبان خود را انتخاب کنبد.

 


 

Welcome to the website Electronic 90 Hakim Sabzevari University

Please choose your language

 

 

 

فارسی

فارسی

ٍٍEnglish     العربئ

English            العربئ

mohammad بازدید : 10 سه شنبه 28 شهریور 1391 نظرات (0)

پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال ۱۹۸۰ عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدر مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد.
خوب نگاه كنيد

به عکس‌های بالا دقت کنید، عقیده شما در مورد آنها چیست؟اصولآ چیز خاصی نظر شما را جلبکرد؟شما به علت عادتهای ذهنیتان از درک درست این تصاویر ناتوانید. گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست باور نمی‌کنید؟!

mohammad بازدید : 11 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

سلام بچه ها

اگه به پرتالتون یه سر بزنید تقریبا ۵۰ درصد استادا عوض شدن.فعلا قرار

بر اینه که ریاضی دو رو با رفیعی برداریم.هر کی که میتونه و دوست

داره؛میتونه رحیمه پور خاندانی رو حذف کنه و با رفیعی برداره.الان

تقریبا ۱۵ نفر با رفیعی برداشتیم.بقیم بیان بد نی.فقط سریع که وقتش

فردا تموم میشه.

mohammad بازدید : 18 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

به سلامتي اون پدري که هنگام تراشيدن موي کودک مبتلا به سرطانش گريه ي

فرزندش رو ديد ماشين رو داد به دستش در حالي که چشمانش پر از گريه بود

گفت : حالا تو موهاي منو بتراش !

*****************

بدوبروادامه ی مطلب........

mohammad بازدید : 4 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

دقت کردین

فقط يک اصفهاني ميتواند يک جمله با 20 فعل بسازد:
داشتم مي رفتم برم ديدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بيبينم مياد نيمياد ديدم ميگد نيميخوام بيام بذار برم بيگيرم بخوابم.

mohammad بازدید : 4 پنجشنبه 16 شهریور 1391 نظرات (0)
اولین روز بارانی را یادت می آید؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدی و... به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم . دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم . سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود . و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . . فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو! دکتر علی شریعتی
mohammad بازدید : 5 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)
فرانسه
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم !
دختر: با کمال میل موسیو !

ایتالیا
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می‌پذیرم !

انگلیس
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ می‌تونیم در کنار هم باشیم!

ایران
پسر: هوشت ... هوشت .... پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ... پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ... ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ... ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ... پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ..... بورررررررررررر... اَ دَ هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ !
دختر: خفه شو! کثافت عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری راه افتادی دنبالِ ناموس مردم، بی‌ناموس! شماره تو می‌گیرم فقط واسه این‌که شرّتو زود کم کنی! ساعت 10 زنگ می‌زنم ، خر

mohammad بازدید : 5 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)
1- خواهر دانشگاهی:تا جزوه هاشونو براشون بنویسه. 2-خواهر خوشگل و خوش تیپ: تا به همه ی دوستاشون نشون بدن و بگن که gfمنه.(در این حالت از غرور پف کرده در حد انفجار) 3-خواهر پولدار(زشت و زیبا مهم نیست):تا ازش اخاذی کنن. 4-خواهر اینترنتی:چت شبانه روزی باهاش کنن با دلایل مختلف از قبیل:بیکاری-هم صحبتی-حرص خواهر واقعیشون رو در آوردن. 5-خواهر اداری(همکار): تا در مواقع لزوم رو کاراشون سر پوش بزاره.دیر کردن -کنسل کردن کارا به دلایل خیلی جالب (مثلا شکم پرستی) و غیره رو ماست مالی کنه. 6-خواهر خیابانی: تا در زمان نیازمندی حال همه ی خواهرایای بالایی رو بگیره. 7-خواهری که چشم دیدنش رو ندارن: همون خواهر واقعی خودشون که بخاطر همه ی خواهرای بالا باید زجر بکشه.و محدودیت هایی رو تحمل کنه.
mohammad بازدید : 15 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)


1-داداش اينترنتي تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجاني بگيرن!و بدون وجدان درد اد ليستشو نو پر از اين داداشيهاي رنگ و وارنگ کنن!

2-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضيا رو بگيره

3-داداش خوش تيپ و پولدار تا به دوستاش بگه اين بي-اف منه

4-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنويسه

5-داداش ماشين دار تا اونو اينور و اونور برسونه

6-داداشي که چشم ديدنشو نداره(همون داداش واقعي خودش)!

mohammad بازدید : 6 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

گرگ

میدانید چرا به گرگ لقبه اوجوبه ی جنگل را داده اند؟

مگر از گرگ قویترو وحشیتر در جنگل نیست؟

چون گرگ تنها حیوونی است که وقتی متوجه میشود شکارش باردار است بهش حمله نمیکند

ورهایش میکند تا برود.

چون گرگ تنها حیوونی است که وقتی شکار میکند به اندازه نیازش میخورد و با ابهت و وقار تمام از کنار ته مانده شکارش عبور میکند و مابقی اش را میگذارد برای حیوونهایی نظیر کفتار و لاشخور...

چون گرگ تنها حیوونی است که اگر از گله اش طرد شود نمیمیرد و شروع میکند به تنهایی شکار کردن.

mohammad بازدید : 6 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (0)
شاه دل تنها شاهی که سیبیل نداره!!!!!
و شمشیر یا خنجرش به جای اینکه رو در روش باشه پشتش پنهان شده !

همیشه دل با آدما همین کارارو می کنه ...............!
bipfa_562956_423334641041741_499119180_n.jpg - آیــا می دونستید؟؟ شاه دل تنها شاهی که سیبیل نداره(!) و شمشیر یا خنجرش به جای اینکه رو در روش باشه(!) پشتش پنهان شده (!) همیشه دل با آدمـــــا همین کارارو می کنــــــه . . . /
mohammad بازدید : 8 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)

من .....

هستند کسانی که دیگران رافقط باخود((من)) قیاس کرده وازدیدشان مردم دودسته اند

يا از من پولدارترن ،که بهشون ميگم مال مردم خور و ...

يا بي پول ترن که بهشون ميگم گشنه گدا و ...

يا بهتر از من کار مي کنن که بهشون ميگم خرحمال و ...

يا کمتر کار مي کنن که بهشون ميگم تنبل و ...

يا از من سرسخت ترن که بهشون ميگم کله خر و ...

يا بي خيال ترن که بهشون ميگم ببو و ...

يا از من هوشيارترن که بهشون ميگم پرافاده و ...

يا ساده ترن که بهشون ميگم هالــو و ...

يا از من شجاع ترن که بهشون ميگم بي کله و ...

يا از من محتاط ترن که بهشون ميگم بي عرضه و ...

يا از من دست و دل باز ترن که بهشون ميگم ولخرج و ...

يا اهل حساب و کتابن که بهشون ميگم خسيس و ...

يا از من بزرگ ترن که بهشون ميگم گنده بگ و ...

يا کوچيک ترن که بهشون ميگم فسقلي و ...

يا از من مردم دار ترن که بهشون ميگم بوقلمون صفت و ...

يا رو راست ترن که بهشون ميگم احمق ...

برای این افراد کلا معيار همه چيز من است و نه حقيقت

حتما می گین من که اینجور آدمی نیستم !!!!!

mohammad بازدید : 5 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

تنها بازمانده یك كشتی شكسته توسط جریان آب به یك جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از كمك بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.

سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت كه كلبه ای كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسایل اندكش بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین كنی؟»

صبح روز بعد او با صدای یك كشتی كه به جزیره نزدیك می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: » چطور متوجه شدید كه من اینجا هستم؟»

آنها در جواب گفتند: » ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعه آینده كه كلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید كه آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت، خداوندبرای تمام چیزهای منفی كه ما بخود میگوییم پاسخ مثبتی دارد،

تو گفتی «آن غیر ممكن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممكن است»،»

تو گفتی «هیچ كس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،»

تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،»

تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من كافی است»،»

تو گفتی «من نمی‌توانم مشكلات را حل كنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم كرد»،»

تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر كاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»،»

تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد كرد»،»

تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»،»

تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»،»

تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»،»

تو گفتی «من به اندازه كافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یك اندازه ایمان داده ام»،»

تو گفتی «من به اندازه كافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،»

تو گفتی «من احساس تنهایی می‌كنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترك نخواهم كرد»،»

این پیام را به دیگران نیز بگویید، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون احساس می‌كند كه كلبه اش در حال سوختن است،

mohammad بازدید : 5 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)
زندگی چه می گوید؟

امروز كه از خواب بيدار شدم

از خودم پرسيدم: زندگي چه مي گويد؟

جواب را در اتاقم پيدا كردم...

پنكه گفت: خونسرد باش!

سقف گفت: اهداف بلند داشته باش!

پنجره گفت: دنيا را بنگر!

ساعت گفت: هر ثانيه باارزش است!

آيينه گفت: قبل از هر كاري، به بازتاب آن بينديش!

تقويم گفت: به روز باش!

در گفت: در راه هدف هايت، سختي ها را هُل بده و كنار بزن!

زمين گفت: با فروتني نيايش كن!

mohammad بازدید : 3 جمعه 03 شهریور 1391 نظرات (0)

سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند:

اولی گفت: «پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه.»

دومی گفت: «تو به این میگی سرعت؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه.»

سومی سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن نمی دونید. پدر من کارمند دولتی است. اون کارشو ساعت 4:30 تعطیل میکنه و 3:45 تو خونه است!»!!!!!!

mohammad بازدید : 4 چهارشنبه 01 شهریور 1391 نظرات (0)

سلام

اول مهر نزدیکه

یک مهر شنبه میفته

خواهشا از شنبه نرین سر کلاس

من و ببعی قول می دیم تا هفته بعدش خبری نباشه و نیست

لطفا ما رو از نظراتتون بی نصیب نزارین

(((((((بنابه درخواست دوستان کاملا خلاصه گفتم.))))))))

mohammad بازدید : 6 چهارشنبه 01 شهریور 1391 نظرات (0)


1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.

2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.

۳. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.

5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.

6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.

7. در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.

8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک كردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.

9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.

10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.

11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.

12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلی سریال ممنوع بود.

13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.

14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.

15. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.

16. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.

17. در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس بازی متهم می شد، اعدام می شد.

18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.

19. در 24 ایالت آمریکا صغف حنسی عامل اصلی طلاق است.

20. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.

mohammad بازدید : 6 دوشنبه 30 مرداد 1391 نظرات (0)

بعضی وقت ها چیز های کوچک اعصاب ما را بی خودی و زیادی خورد می‌کنند. بعضی ها هم کلآ این اخلاق را دارند که هر مشکلی را فاجعه ببینند و فقط دنبال بهانه می گردند برای ناراحت بودن. چیز هایی که واقعآ چند ساعت هم اهمیت ندارند چه برسد به ده سال! وقتی واقعآ تاثیر بدی در زندگی دراز مدت شما نخواهند داشت چرا باید بی خود روز خود و اطرافیان تان را تلخ کنید؟
ده مورد زیر شاید امروز اهمیت داشته باشند ولی ده سال دیگر آنها را حتی به یاد هم نخواهید آورید:
1- غلط املایی در پستی که نوشتید!
2- شخصی که امروز تو خیابون موقع رانندگی بهتان فحش داد!
3- لنگه جورابی که وقتی مادر زن تان آمد روی دسته صندلی آشپزخانه بود!
4- خروجی‌ای که توی اتوبان رد کردید!
5- کتاب هایی که سه روز دیر به کتابخانه پس دادید!
6- رفتن برق وقتی داشتید برنامه مورد علاقه تان را تماشا می‌کردید!
7- کامنتی که زیر پست درد دل های شما داشتن «وب خوب» را به شما یادآوری می‌کند و درخواست تبادل لینک می‌کند!
8- هزار تومان اضافه ای که اشتباهی به راننده تاکسی دادید!
9- بچه ای که بهتان زبان درازی کرد!
10- خراشی که موقع اصلاح روی صورت تان افتاد!
حالا مواردی را بخوانید که ده سال دیگر از اینکه امروز یا این روز ها آنها را انجام داده اید خیلی خوشحال خواهید شد:
1- نوشتن ایده ها و هدف های تان!
2- کار کردن در ساعاتی از روز که بیشترین انرژی و کارایی را دارید!
3- گفتن «دوستت دارم» به همسر و فرزندانتان!
4- خوردن کلی میوه و سبزیجات!
5- نیم ساعت پیاده روی ، طلوع آفتاب ، هوای صبح ، ورزش!
6- زود بیدار شدن برای کار کردن روی چیزی که واقعآ برای تان مهم است!
7- وقت گذاشتن برای یاد گرفتن یک حرفه تازه یا به روز کردن اطلاعات فعلی تان!
8- وقت گذاشتن برای خودتان ، برای فکر کردن ، برای آرامش!
9- دادن یک تست کامل پزشکی!
10- ترک یک عادت بد! ، ترک سیگار!
نظرتون چیه؟ با خودتان رو راست باشید! یک لحظه فکر کنید. ده سال دیگر ، سال 1399 به کدام یکی فکر می‌کنید؟ لنگه جورابی که توی آشپزخانه بود؟ خروجی اتوبان؟ یا کم کاری های بزرگی که در راه رسیدن به اهداف تان كرديد؟

به جای اینکه خودتان را بی خود نگران چیز های کوچکی کنید که یکی دو روز بعد فراموش می‌کنید روی اهدافی تمرکز کنید که در دراز مدت باعث موفقیت و رضایت شما از زندگی می‌شوند

mohammad بازدید : 6 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (0)


بخشندگی را باید از آن کودکی آموخت که هر چقدر دلگیر باشد و هر چقدر هم کینه به دل داشته باشد می بخشد، بی آنکه در چهره اش نه اثری از خشم دیده شود و نه کینه. نه کلامی و نه ملامتی، نه سرزنشی و نه زخم زبانی.

هر بار که آشتی می کند ما را به کشتی خود می برد و لبخندش زندگی را معنا می بخشد.
کودکان جسم کوچکی دارند ولی دل هایشان خیلی بزرگ است.
مثل بزرگترها نیستند، انگار گذشت سال ها ما را بی گذشت می کند، بی رحمی را فرا می گیریم و خطاهای دیگران، هرچند کوچک باشد تا مدتها بر ذهنمان می ماند و در پس شکست هایمان همیشه انتقام نهفته است تا آسوده شویم.

کاش بدانیم:
فقط یک بار شانس زیستن داریم.
پس عشق را همراه همیشگی زندگیمان کنیم تا دیر نشده است.

mohammad بازدید : 7 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (0)

پروردگارا

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست

mohammad بازدید : 4 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

تعمير و نگهداري از كاخ سفيد بصورت يك مناقصه مطرح شد.

يك پيمانكار آمريكايي، يك مكزيكي و يك ايراني در اين مناقصه شركت كردند.

پيمانكار آمريكايي پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود
را ۹۰۰ دلار اعلام كرد.

مسؤل كاخ سفيد دليل قيمت گذاري اش را پرسيد و وي در پاسخ گفت:

۴۰۰ دلار بابت تهيه مواد اوليه + ۴۰۰ دلار بابت هزينه هاي كارگران و… ۱۰۰ دلار استفاده بنده.

..

پيمانكار مكزيكي هم پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود
را ۷۰۰ دلار اعلام كرد.

۳۰۰ دلار بابت تهيه مواد اوليه + ۳۰۰ دلار بابت هزينه هاي كارگران و… +۱۰۰ دلار استفاده بنده.

..
..

اما نوبت به پيمانكار ايراني كه رسيد بدون محاسبه و بازديد از محل به سمت
مسؤل كاح سفيد رفت و در گوشش گفت: قيمت پيشنهادي من ۲۷۰۰ دلار است!!!

مسؤل كاخ سفيد با عصبانيت گفت: تو ديوانه شدي، چرا ۲۷۰۰ دلار؟!!!!!

پيمانكار ايراني در كمال خونسردي در گوشش گفت:

..

آرام باش…

۱۰۰۰ دلار براي تو…… و۱۰۰۰ براي من ……. و انجام كار هم با
پيمانكار مكزيكي.

و پيمانكار ايراني در مناقصه پيروز شد!!!!(سرشاریم از هوش والااااااااااا!!!)

mohammad بازدید : 5 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)


روزی مردی ثروتمند ، پسر بچه‌ی كوچكش را به يک ده برد تا به او نشان دهد مردمی كه در آنجا زندگی می‌كنند چقدر فقير هستند. آنها يک روز و يک شب را در خانه‌ی محقر يک روستايی به سر بردند.

در راه بازگشت و در پايان سفر ، مرد از پسرش پرسيد : « نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ »

پسر پاسخ داد : « عالی بود ، پدر! »

پدر پرسيد : « آيا به زندگی آنها توجه كردی؟ »

پسر پاسخ داد : « فكر می‌كنم! »

پدر پرسيد : « چه چيزی از اين سفر ياد گرفتی؟ »

پسر كمی انديشيد و بعد به آرامی گفت : « فهميدم كه ما در خانه يک سگ داريم و آنها چهارتا ؛ ما در حياطمان فانوس‌های تزئينی داريم و آنها ستارگان را دارند ؛ حياط ما به ديوارهايش محدود می‌شود اما باغ آنها بی‌انتهاست!... »

mohammad بازدید : 5 جمعه 27 مرداد 1391 نظرات (0)

سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟

ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!

یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!

دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!

خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم


تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 190
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 72
  • بازدید کلی : 1,914